تازه‌ترین خبرها و گزارش‌های صنعت زیبایی ایران و جهان

قاجار

آرایش در عصر قاجار

در مورد مسائل اجتماعی عصر قاجار، هم به خاطر نزدیک بودن به زمان حاضر و هم به خاطر رواج خاطره‌نویسی در این عصر، اطلاعات بسیار بیشتری از سایر ادوار تاریخی ایران در دست داریم. یادداشت‌های روزانه و سفرنامه‌های اروپاییانی که به ایران آمدند، منبع عظیمی از اطلاعات گوناگون است که علاوه بر اشیاء موزه‌ای، ما ر ابه شناخت هرچه بیشتر زندگی و زمانه مردمان آن عصر راهنمایی می‌کند.


در مورد وضع پوشش و آرایش زنان قاجاری اطلاعات پراکنده اما جالبی در این سفرنامه‌ها و یادداشت‌های روزانه آمده است. برای نمونه ژنرال ویلیام فرانکلین، افسر ارشد سپاه بنگال، که در زمان حکومت زندیه (کمی پیش از قاجار – سال 1202 قمری) به شیراز می‌رود و چون زبان فارسی را خوب می‌دانسته، با طبقات مختلف مردم شیراز معاشرت داشته، در سفرنامه‌اش در مورد زنان شیرازی شرحی دارد که بخشی از آن مربوط به آرایش آنهاست: «همیشه زنان شیراز در سراسر ایران به زیبایی شهره بوده‌اند و این شهرت نیز بی دلیل نیست. از بین آن‌هایی که من در مدت اقامت خود در شیراز موفق به دیدنشان شدم، و اغلب از اقوام و دوستان خانواده‌ای بودند که من در آن زندگی می‌کردم، تعداد زیادی قدبلند و خوش‌هیکل بودند، ولی چشم‌های درخشنده و سیاه‌شان از زیبایی و جذابیت بی‌مانندی برخوردار بود. این را هم باید اضافه کنم که بخش مهمی از این زیبایی، مرهون هنری است که در آرایش خود به کار می‌برند. زن‌ها مژه‌ها و ابروهای خود را با گرد سیاه رنگی به نام سرمه آرایش می‌کنند و این آرایش، دوچندان بر درخشش طبیعی چشم‌هایشان می‌افزاید. ایرانی‌ها چشم‌های درشت سیاه را بیشتر می‌پسندند و اتفاقاً این چیزی است که در شیراز به فراوانی یافت می‌شود.»

دکتر چارلز جیمز ویلز، پزشک انگلیسی دربار ناصرالدین‌شاه هم (در سال 1298 قمری) آرایش زنان این عصر را چنین شرح داده: «نحوۀ آرایش چهره‌ها به هنگام رفتن به میهمانی یا عروسی‌ها شدت زیادی پیدا می‌کند و حالت افراطی به خودش می‌گیرد. به طوری که گونه‌ها را با سرخاب به قدری سرخ می‌کنند که حالت زننده‌ای به خود می‌گیرد. به‌علاوه صورت و گردن را هم به کمک پودر سفیداب به‌کلی سفید سفید می‌کنند. مژه و چشم‌ها را به وسیلۀ سرمه به‌کلی سیاه می‌نمایند و عقیده دارند که استعمال سرمه، چشم را تقویت می‌کند و به بینایی آن می‌افزاید. همۀ آنها در استعمال سفیداب و سرخاب و انواع سرمه‌ها افراط زیادی می‌کنند، در حالی که چشمان درشت، سیاه و خوش‌نگاه و جذاب خانم‌های ایرانی نیازی به سرمه کشیدن ندارد. ابروها را به وسیله وسمه‌ای که از ساعت‌ها پیش آن را جوشانده، دم کرده و آماده ساخته‌اند بیش از حد پهن و سیاه می‌کنند تا رنگ زغالی به خودش بگیرد و نوک آن تا بالای بینی از دوسوی کاملا بهم نزدیک شود. در این بین تعدادی پولک پرزرق و برق رنگی به چانه، گونه‌ها و پیشانی چسبانده می‌شود و گاه یک عدد از آن هم در وسط ابروها جای می‌گیرد.»

این هم روایت شاهزاده عین‌السلطنه از تغییرات آرایشی زن‌ها در اواخر عصر قاجار و در حوالی انقلاب مشروطه (سال 1314 قمری) است که به مذاق او خوش آمده بود: «… این تغییرات اسباب زینت و جلوه خانم‌ها شده و مردها هم لذت می‌برند. آن لباس‌های کثیف قدیم از میانه رفته. حالا حقیقت خوب و از هرجهت ممتاز است. … همین‌طور بزک‌ها که خیلی ساده و ظریف شده با آن خال‌ها و خط‌ها و رنگک و زلف بچه که مثل فیل نقاشی بودند و تمام بدن را مثل وحشی‌های دنیا از خال رنگ کرده بعضی‌ها اکنون دارند که انسان رغبت نگاه کردن نمی‌کند. زلف‌ها را آن‌طور که سابقاً لعاب به‌دانه زده روی صورت مثل دم عقرب می‌چسباندند یا این فِر تازه که از فرنگ آورده و زلف‌ها را مجعد یا غیر آن با کمال سلیقه و قشنگی داغ می‌کنند که هزار مرتبه بر حسن و وجاهت خانم افزوده می‌شود. امروزه عمل لباس و زیور و بزک تمام است، اللهم ارزقنا.»

اما بهترین اطلاعات در این حوزه را مادام کارلا سرنا به دست می‌دهد که همراه هیأت دیپلماتیکی از ایتالیا در زمان ناصرالدین شاه به ایران سفر کرده بود. از جمله او گزارش مفصلی دارد از حمام قاجاری، جایی که زنان علاوه بر استحمام، به حنا بستن و بند انداختن و آراستن خود مشغول می‌شدند. بخشی از گزارش کارلا سرنا از حمام یک روزه‌ زنان قاجاری چنین است: «ابتدا خانم‌ها و کلفت‌ها همه با هم یک‌دفعه در آب فرورفتند و بعد کلفت‌ها، بامهارت تمام به مشت و مال کردن و کیسه کشیدن خانم‌ها پرداختند. این مقدمه‌ای از صحنه‌های طولانی حمام بود. … در این، موقع آنها به حالت چمباتمه در کنار حوض نشسته بودند و آنگاه من شاهد صحنه عجیب دیگری شدم؛ سر هر کدام از آنان در میان دست‌های کلفتی قرار گرفته بود و او در یک ظرف نقره‌ای حنا خیسانده و موی خانمش را رنگ می‌کرد. بعد از آن‌که کار حنا بستن با مهارت کامل به آخر رسید، کم کم موی سر تمامی خانم‌ها رنگ زعفران به خود گرفت، بعد موها را کمی بلند کرده و آنها را با برگ‌های تازه پوشاندند تا بهتر رنگ بگیرد. از همان حنا مقداری هم روی دست‌ها و پاها مالیدند. آنگاه خانم‌ها با چنین سر و وضعی مدتی دست‌ها و پاها آویزان، درحالی‌که از تماس با دیگران سخت اجتناب می‌کردند، در جای خود بی‌حرکت ماندند و بعد از مدتی همه را دیدم که مانند مجسمه بدون حرکت هر کدام در جایی میخکوب شده است. این منظره مرا به یاد قصه‌ای انداخت که در آن عده‌ای ناگهان تبدیل به سنگ شده بودند؛ اما پرگویی مداوم آنان که با خنده‌های بچگانه‌ای در هم می‌آمیخت رویای مرا از هم فرو می‌پاشید … تقریباً یک ساعت به همین حالت گذشت. بالاخره حنای دست‌ها و پاها خشک شد، و کلفت‌ها دست و پای خانم‌های خود را شستند. بعضی از آنان فقط ناخن‌های دست و پا  بعضی‌ها تمام دست و تمام پا  و بعضی دیگر کف دست‌ها یا کف پاها را حنایی کرده بودند.

خانم‌ها وقتی این کارشان به پایان رسید، در جایی که نشسته بودند به صرف شربت و کشیدن قلیان و گپ زدن مشغول شدند. یکی از شاهزاده ‌خانم‌ها نقش نقال‌ها را به عهده گرفته بود و از قهقهه‌ها و سروصدای جمعیت معلوم بود که مجلس او خوب گرفته است…..

وقتی موها خوب رنگ به خود گرفت، کلفت‌ها اول برگ‌ها را از سر خانم‌ها برداشتند. سپس، بعد از شستن و خشک کردن، آنها خمیر سبزرنگ تازه‌ای را که من اول فکر می‌کردم اسفناج است ولی بعد معلوم شد که مادۀ خاصی است که «رنگ» نامیده می‌شود و آن را در آب خیس کرده بودند، روی موهای سر مالیدند. خانم‌ها از نو، با همان وضع قبلی در کنار خزینه بی‌حرکت ماندند ولی این بار خیلی زودتر از دفعۀ قبل موها را شستند. بعد از آن برای سومین و آخرین بار شستشو، موی خانم‌های ایرانی، چون کهربای سیاه برق می‌زد …

بعد نوبت ناهار شد. هنگام صرف غذا، مطرب‌ها وارد شدند آن‌قدر خواندند و رقصیدند تا آن‌که بزک و آرایش خانم‌ها از همه لحاظ کامل شد و صورت آنان به تدریج حالت غیرطبیعی خاصی به خود گرفت. مژه‌ها و ابروهایشان به رنگ سیاه و ابروها هم به‌طور آشکارا به شکل کمان درآمده بود. روی گونه‌ها و لب‌ها قرمز مالیده بودند. وقتی همۀ آنها از این نوع کارها که برای خوشگل کردن خود انجام می‌دادند فراغت حاصل کردند، دیگر کسی نمی‌توانست میان زنان زیبا و زنان زشت فرقی قائل گردد. همۀ آنان کم و بیش قیافۀ یکسانی داشتند و جوان‌ها و پیرها درست شبیه به آن عروسک‌هایی بودند که در پشت شیشۀ مغازه‌های شهرهای اروپایی برای فروش عرضه می‌کنند. بعد نوبت به آراستن موی سر رسید …»

جالب است که بدانیم در این عصر آرایش کردن مخصوص زنان نبوده و مردان هم از لوازم آرایشی نظیر سرمه (برای چشم) یا وسمه (برای تیره کردن ریش) و حنا استفاده می‌کردند. چنان‌که ناصرالدین‌شاه قاجار در یکی از یادداشت‌های روازنه‌اش نوشته: «امشب خبر کردیم برویم چراغ‌گاز، خیابان لاله‌زار را تماشا کنیم… خودی آرایش کرده، یک ربع از غروب گذشته آمدیم بیرون.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *